سیاوش و نیوشا (داستان عاشقانه)

سیاوش همانطور که قاضی داشت حرف می زد سرش تو موبایلش بود و انگار داشت اس ام اس بازی می کرد !
اومده بودند طلاق بگیرند ، نیوشا ساکت بود !
قاضی توی این یک ماهی که پرونده در جر یان بود تمام سعیش را کرده بود که مانع از جدایی شان بشود . . .
ولی نیوشا مدام فکر می کرد که سیاوش دوستش ندارد !
اما سیاوش می گفت : داره بچه بازی در میاره !
ادامه داستان در ادامه مطلب
من اگه یه نوار خالی از صدای خودم ضبط کنم که توش همش بگم : “دوستت دارم،دوستت دارم” و تا شب بذارم این گوش بده . . .
وقتی شب برگردم همون دم در میگه دوستم داری ؟ ! بریدم آقای قاضی ! بریدم . . .
نیوشا فقط ۱۹ سال داشت و ۸ سال از سیاوش کوچکتر بود و شاید همین فاصله سنی اختلافشان را تشدید می کرد!
توی این یک سالی که ازدواج کرده بودند،سیاوش همه سعیش را کرده بود که نیوشا این افکار را از خودش دور کند ولی فایده ای نداشت !
روز به روز بدتر می شد و اختلاف هایشان بیشتر. . .
تا اینکه دیدند زندگی هر روزه زیر یک سقف با دعوا دارد هر دویشان را پیر و خسته می کند !
به همین خاطر تصمیم به طلاق گرفته بودند . . .
سیاوش همچنان داشت اس ام اس می داد که قاضی برگشت و گفت : آقای محترم ! پنج دقیقه به اینجا گوش کنید !
اون گوشی رو بزارید کنار ! دارم دفتر زندگی مشترکتون رو می بندم،اونوقت شما هی سرت تو گوشیته ؟ !
این را که گفت سیاوش هول شد و اس ام اس را هول هولکی فرستاد !
داشت با نیما دوستش اس ام اس بازی می کرد ؛ نیما داشت سعی می کرد که سیاوش را از طلاق منصرف کند . . .
ناگهان صدای گوشی نیوشا آمد ! دستش را برد توی کیفش و با تعجب پیامکی را که رسیده بود خواند :
چیکارش کنم نیما ؟ من عاشقشم ، ولی وقتی نمی خواد باورم کنه میزارم بره ، شاید وقتی ازم جدا بشه خوشبخت تر زندگی کنه !
الان کنارمه ، دلم میخواد بهش بگم نیوشا طلاق نگیریم ! دلم میخواد فریاد بزنم بخدا عاشقتم دوستت دارم ، ولی . . .
بلافاصله چشمهای نیوشا برق زد و با صدایی لرزان گفت :
آقای قاضی ! خواهش می کنم یه لحظه دست نگهدارید ! من ، من می خوام با سیاوش بمونم و دوباره با عشق زندگی کنم !
.
.
.
* قاضی سیاوش را هول کرده بود و او به جای نیما اس ام اس را برای نیوشا که اسمشان کنار هم بود اشتباهی فرستاده بود !
 


بنر سایت baner site

60*468 بنر سایت 2 baner site2

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان ، داستان عاشقانه ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 9 دی 1398برچسب:سیاوش و نیوشا (داستان عاشقانه), | 15:59 | نویسنده : Mohammad |
وایی این دوتاجوک ترکونده خخخخ
چهارجوک باحالو خنده دار(چنبه داری بخون)
سه تا جوک واقعا خنده دار (جنبه به خرج بده)
دوتا جوک خنده دار ..... خخخخخ
دختره و پسره داشتن ... خخخ خعلی باحاله
کلمات منحرفی تند تند گفتن خنده دار
هر کی زیر ما خوابیده ...
به سلامتی دوست دختر آرمین خخخخخخ
اینو بخون بترک از خنده جاستین بیبر(+18)
یکی از بچه محلامون (+18) بدو بدو بیا فقط جنبه داشته باش
قبل دادن رعایت کنید؟ (+18 جنبه داری برو بخون)
ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﯿﺮﻥ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﮏ ﺩﺳﺘﺒﺮﺩ ﺑﺰﻧﻦ...(خنده دار+18)
قسمتی از سفرنامه (+18)
خانومه (+18)
انتهای از اون کار (+18)
یه نفر بود (جوک +18)
اس ام اس مرگ و جدایی
ترول های خنده دار سری 1
شعر عاشقانه (1))(شعری پراز عشق)
تنهام (داستان عاشقانه)
سیاوش و نیوشا (داستان عاشقانه)
فکر نکن که به پایت می نشینم…
دخترِه عکس از پاش گذاشته
داستان عاشقانه (رنگ عشق)
داستان عاشقانه (شب عروسی)
اگر دخترا یا پسرا نبود چی میشد؟؟؟
دختر از پسر پرسید من خوشگلم ؟؟؟
واقعا بعضی از خانم های چقدر ساده ان خخخخخخ
برید حالشو ببرید خخخ
دختره ... !!!
داستانی از بخشندگی کوروش کبیر
اشکی که بی صداست(عکس)
کاش بودی . . .
ایســــــتــــاده ام …
کبریتـهای سـوخته هـمـ
خیلی دوستت دارم
این بند دل آدم کجاست؟؟
می گویند:خوش به حالت!
حوصله ام برفی ست!
اس ام اس شب یلدا جدید (003)
اس ام اس شب یلدا جدید (002)
اس ام اس به سلامتی جدید (01)
عجب ... خخخخخ
جوک باحال جدید (02
عکس های خنده دار (01)
جوک باحال جدید (01
داستان عاشقانه رسیدن به عشق
داستان عاشقانه دیوانگی عشق
داستان عاشقانه کوروش کبیر
داستان عاشقانه پیرمرد زیبا
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید

.: Weblog Themes By SlideTheme :.